شاهنامه فردوسی
«زرسپ» در شاهنامه فردوسی
زرسپ سپهبد نگهدارشان
که بردی به هر کار تیمارشان
چنین گفت پس پهلوان با زرسپ
که بفروز دل را چو آذرگشسپ
زرسپ آمد و ترگ بر سر نهاد
دلی پر ز کین و لبی پر ز باد
که این پور طوسست نامش زرسپ
که از پیل جنگی نگرداند اسپ
چو در پیش او کشته شد ریونیز
زرسپ آن جوان سرافراز نیز
ز پاکیزه جان و فرود و زرسپ
همی برفروزم چو آذرگشسپ
ز تخم زرسپ آنک بودند نیز
چو بهرام شیراوژن و ریونیز