شاهنامه فردوسی
«برسام» در شاهنامه فردوسی
بدو گفت برسام کای شهریار
چو من بردم از چاچ چندان سوار
به برسام فرمود کز قلبگاه
به یکسو گذار آنک داری سپاه
چو برسام چینی درفشش بدید
سپه را ز لشکر به یکسو کشید